عکس هایی از lee eun joo بازيگر خانوم سريال ققنوس
برای دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب را کلیک کنید.
برای دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب را کلیک کنید.
برای دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب را کلیک کنید.
زمانی که تد، رابین را می بیند، او مطمئن است که این همان عشق در نگاه اول است، اما ممکن است سرنوشت چیزی دیگری را رقم بزند. داستان ها با نگاه هایی از آینده بازگو می شود.
آشنایی با مادر پنجشنبه ها و جمعه ها فقط در فارسی 1 پخش می شود.
تهران: ساعت ۸:۰۰ شب
دبی: ساعت ۷:۳۰ شب

برای دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب را کلیک کنید.
خلاصه داستان : او با فقر دست و پنجه نرم می کند، چیزی که برای او وحشتناک تر و غریبه تر از غم و اندوه است. اما او با باور و ایمان به توانایی هایش، سربلندانه جایگاه اصلی خود را دوباره باز می یابد.
بسیاری از مردم ، ثروت اندوزی را، هدف غایی زندگی می دانند. اما، زمان آن رسیده که نگاهی به گذشته بیاندازیم و در هدف های خود در زندگی تجدید نظر کنیم. داستان حول زندگی دختری بیست و چندساله می چرخد که ناگهان پس از فوت غیرمنتظره پدرش، به همراه برداران کوچکش به دل (درون) دنیای بی رحم پرت می شود. در زمانی بسیار کوتاه، دو روی کاملا متفاوت زندگی را تجربه می کند. رو به رو شدن با فقر، چیزی که برای او بسیار ترسناک تر و ناشناخته تر از غم و اندوه است، و از طرفی تحمل فشارهای روانی که حتی سخت تر از بی پولی است. خوشبختانه مردی وجود دارد که همیشه نزدیک اوست و با خونسردی و آرامش از او حمایت می کند. او با کمک این مرد ساده و دلسوز و خانواده اش، موفق می شود بر مشکلاتش غلبه کند و سرانجام با تکیه بر توانایی ها و دارایی هایش ، جایگاه اصلی خود را در زندگی بازیابد. با ذکر داستان این دختر جوان و اطرافیانش، این سریال قصد دارد تعمقی بر ارزش های حقیقی و ارزنده ای داشته باشد که لازم است هر انسانی برای معنی بخشیدن به زندگیش آنها از آنها پیروی کند
یون سیون جو/ 26 ساله (سانگ یون آه)
دانشجوی با اعتماد به نفس (برجسته) مقطع فوق لیسانس رشته هنر.
هنگامی که پدر بیوه اش که ثروت قابل ملاحظه ای نیز داشت (پدر بیوه ثروتمندش)، ناگهان فوت می کند، او مجبور می شود از خانواده اش که کلیه دارایی شان را پس از فوت پدر از دست داده اند، مراقبت کند. زنی بسیار مصمم که حتی از تنبیه برادرانش موقعی که نافرمانی می کردند، اباعی نداشت. پس از مرگ پدر، چشمانش به روی حقایق وحشتناک دنیای بی رحم باز می شود.
کیم ژرن-وو/33 ساله (کیم سونگ سپ) : مدرس پاره وقت دانشگاه که ادبیات تدریس می کند. علاقه ای به مال دنیا و شهرت ندارد، او مردی ساده و بی دغدغه است - واقعا از تمدن دیجیتالی دنیای مدرن، راضی نیست - فارغ التحصیل علوم انسانی است که می خواهد تمام عمرش را صرف مطالعه کند، اما زمانی که می بیند خانواده اش به سختی امرار معاش می کنند (زندگی مادی سختی دارند) از تصمیمش پشیمان می شود. او عاشق سیون جو است اما چون معتقد است اگر از او تقاضای ازدواج کند و بخواهد که با خانواده فقیر آنها وصلت کند، ممکن است سد راه پیشرفت سیون جو شود، او را رها کرده است. او همیشه فکر می کرد سیون جو می تواند با سفر به اقصی نقاط اروپا از زندگیش لذت ببرد، اما روزی متوجه می شود که سرنوشت ثروت او را گرفته و او دیگر نه جایی برای ماندن دارد و نه کسی برای پناه بردن. قاعدتا حالا نوبت سیون جو است که از او دوری کند- شرایط سخت سیون جو، به قدری ژرن وو را آزار می دهد که گویی خودش درگیر این شرایط است و به دنبال راه هایی می گردد که بدون آسیب رساندن به غرور بیش از حد سیون جو، به او کمک کند. او فقط یک عاشق نیست بلکه مردی بالغ و کامل است که برای سیون جو نقش یک پدر و یا یک برادر بزرگتر را بازی می کند و به او عشقی مشابه عشق یک خانواده را می دهد.
یون سو-آ/ 25 ساله (هیو یونگ-ران) : آرام و خوددار. اما پشت ظاهر آرام و مهربانش، حسادتی ریشه دار و پنهان نسبت به سیون جو موج می زند، سیون جویی که از دوران بچگی دوست او بود. او قبل از سیون جو با ژرن وو آشنا شده بود و احساسات پنهانی نسبت به او در دل می پروراند. اما موقعی که دید سیون جو با شور و حرارت به دنبال ژرن وو است، بدون اینکه حتی احساسات خودش را به درستی بازگو کند، کنار کشید. او با پوشیدن لباس های دست دوم (کهنه) سیون جو بزرگ شده بود و با اسباب بازی هایی که سیون جو دور می ریخت، بازی می کرد. از دوران بچگی فکر می کرد سیون جو بهترین غذاهای دنیا را می خورد و تمام چیزهای خوب دنیا را دارد. حتما اگر روزی سیون جو به خاطر از دست دادن خانواده اش، غمگین می شد، حتما او هم همراه سیون جو اشک می ریخت و با او اظهار همدردی می کرد. اما به نظر می رسید سیون جو به خوبی از پس سختی های زندگیش برآمد. به همین خاطر حسادتش بیشتر و بیشتر می شد تا حدی که دیگر قابل کنترل نبود.
کیم ژؤن-ساو/26 ساله (کانگ کیونگ-جون) : مرد جوانی که برای پول درآوردن هر کاری می کند. تنها آرزویش اینست که یک آپارتمان بسازد که پایینش مغازه هم داشته باشد و بتواند ماهیانه چیزی حدود 6-5 میلیون درآمد از اجاره آنها، کسب کند، جایی که بتواند به همراه خانواده و برادرش به خوشی و خرمی زندگی کند (البته در طبقات مختلف آن ساختمان). تنها سرگرمی او که هیچ هزینه ای هم ندارد، مسخره کردن نوح یو-سان، دختر مجرد سرسخت (کله شق) همسایه، است. او معتقد است عشق و مزخرفاتی از این قبیل، کار آدم هایی است که هیچ کار بهتری ندارند که انجام بدهند.
برای دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب را کلیک کنید.
خانه مد، داستان رقابت بین دو طراح مد را شرح می دهد: ماریا ژیانی، مالک زیبا اما بیرحم خانه مد و رقیب مورد انزجار و نفرت او، سوفیا بلکی ثروتمند که رسالتش در زندگی فقط خارج کردن ماریا از دور رقابت و تصاحب شرکت اوست. دسیسه های شیطانی این دو زن از نگاه میشل میلر، خانم خانه داری که آرزو دارد روزی طراح بزرگی شود، به نمایش گذاشته می شود. میشلی که بعد از مطلع شدن از خیانت همسرش، لانسن، و رابطه او با دستیار تجاریش گلوریا، بیشتر از قبل به دنبال تحقق آرزوش می رود. از طرف دیگر، میشل با لوک پسر ماریا، که دلش می خواهد در آینده نقاش شود، وارد یک رابطه عشقی گرم و سوزان می شود. با توطئه چینی و گاهی نیز تظاهرات دروغین، ویلیام چندلر دلال متقلب با سوفیا دست به یکی کرده تا ماریا و سوپرمدل نیکی کلارک، صمیمی ترین دوست میشل، را نابود کند.
داستان بر حرص و آز و جاه طلبی هایی که برای بدست آوردن و تصاحب یک شرکت وجود دارد، توجه دارد. داستان به داشتن اتفاقات و حوادث منزجرکننده، ناسزاگویی و مشاجره شهرت داره که گاهی نیز داستان های عشقی، احساسات تند و درام را چاشنی سریال می کند تا شما را به تعقیب داستان تشویق کند.
خانه مد پنجشنبه ها و جمعه ها فقط در فارسی 1 پخش می شود.
تهران: ساعت ۹:۰۰ شب
دبی: ساعت ۸:۳۰ شب
یک دزد آثار باستانی به راحتی با بوییدن غبار اطراف سرامیک می تواند سرامیک گوریو (گلدان سفالی کره ای مشهور) را از سرامیک سفید تشخیص بدهد. در تعقیب آنها نیز کارآگاهان میهن پرستی هستند که تمام زندگیشان را وقف دستگیری این دزدان کرده اند. طرف دیگر قضیه هم متخصصینی هستند که با بکارگیری فن آورهای پیشرفته و دانش فزاینده شان به دنبال شناسایی تمامی آثار باستانی جعلی هستند.
اینها افراد درگیر در پرونده های جرائم میراث فرهنگی هستند که در این داستان مهیج وقایع و پستی و بلندی های زندگی آنها برملا می شود.
هنرپیشه مرد اصلی داستان، یک متخصص آثار باستانی است که آثار جعلی را شناسایی می کند و آثار اصلی را بازسازی و مرمت می نماید. هنرپیشه زن اصلی داستان، کارآگاهی است که برای اداره میراث فرهنگی کره کار می کند. آنها مجبورند با هم روی پرونده های آثار باستانی دزدیده شده، کار کنند اما مشکل اینجاست که بایکدیگر اصلا سازگاری ندارند. در سرال㇀،ما بعضی روشهای شگفت آور شناسایی، لحظات سختی که کارآگاهان مجبورند با دزدانی که یکروزی آنها را پشت میله های زندان انداخته اند، رابطه دوستی برقرار می کنند، صحنه های جنجالی مهیج و در طول این مسیر، آغاز شکوفایی عشق بین این دو فرد کاملا متفاوت را شاهد خواهیم بود.
لحظات کمدی، عشقی و مهیج سرال شما را گوش بزنگ دیدن و تعقیب ادامه داستان خواهد کرد.
شخصیت های اصلی داستان
هور چوهی (اداره میراث فرهنگی کره، تیم تجسس جرائم میراث فرهنگی) هنرپیشه زن: کیم سون-آه
او دزدان قاچاقچی آثار باستانی را دستگیر می کند، اما پدر خودش یک دزد آثار باستانی است. پس از مفقود شدن پدرش او به اداره میراث فرهنگی کره ملحق می شود و یک گنجنیه ملی را که پدرش دزدیده بود را پیدا می کند. این کار موجب خشم پدرش می شود و سبب می شود همکارانش نیز به جرم اینکه دختر یک سارق است او را طرد کنند. پس از آشنایی با کیم بوم سنگ، متوجه می شود که در ارتباطاتش با افراد خیلی ساده لوح بوده است و تصمیم می گیرد با عزم و اراده ای سخت با کیم مقابله کند و از پس او برآید.
کیم بوم سنگ (متخصص و مرمت کننده آثار باستانی) هنرپیشه : لی دونگ گان
یک متخصص و مرمت کننده برجسته آثار باستانی. او می تواند ریزترین و جزئی ترین اشیاء جعلی را در چند ثانیه شناسایی کند و یک گلدان سرامیکی را که خرد و خاکشیر شده را مرمت و بازسازی نماید. سوای این مهارتها، او مرد خوش تیپی است. اما مردی بسیار متعصب و مغرور است. اصلا وفادار ، فهیم و مهربان نیست و به دیگران هم احترام نمی گذارد. کیم بوم سنگ کمال گرا، یک رقیب دارد. او کسی نیست به جز هور چوهی، کارآگاهی که برای اداره میراث فرهنگی کره کار می کند! که به خاطر وجود این دختر، زندگیش زیر و رو شده است.
کانگ شی- وان (ناحیه گوانگ یوک، کارآگاه ارشد بخش میراث فرهنگی) هنرپیشه: لی جو هیون
او فردی وفادار و سخت کوش است که سه سال پیش رئیس بخش میراث فرهنگی شده است. 5 سال پیش همسرش را در یک حادثه از دست داده است. او پدری مجرد است که یک دختر دارد، و برای اینکه غم از دست دادن همسرش را فراموش کند، خودش را در کارش غرق کرده است. اما در می یابد که مجذوب چوهی شده است و برای تسخیر (بدست آوردن) قلب چوهی با کیم بوم سنگ رقابت می کند. ونگ جو هیون، حقه بازترین کارمند زن اداره میراث فرهنگی هم سعی دارد محبت و دوستی لی را جلب نماید.
ونگ جو هیون (اداره میراث فرهنگی کره، تیم تجسس جرائم میراث فرهنگی) هنرپیشه: کیم جونگ هوا
او به نیت آشنایی با تعداد زیادی از مردان مجرد ثروتمند وارد اداره میراث فرهنگی کره شد. اما ظاهر نه چندان زیبا ولی با نمک جو هیون نمی تواند با هور چوهی، سکسی ترین کارمند اداره میراث فرهنگی کره مقابله نماید. او سعی می کند مانند خانم محترمی که می تواند همسر کاملی باشد رفتار کند تا هور چوهی را اغفال کند (گول بزند) ، اما مرد رویاهایش نمی آید....
سایر شخصیت های مهم داستان
آقای تاناکا: کلاهبردار ژاپنی با یک عتیقه دزدیده شده
جون جیو: دوست صمیمی کیم در دانشگاه
رئیس جنگ: که بوم سنگ را به ماموریت کشف آثار باستانی فرستاده
رئیس دانشگاه: که به کیم بوم سنگ، کار کامل استادی را نمی دهد.
گیون: برادر کوچک چوهی
ویکتوریا، زنی است 50 ساله با شوهری موفق و سه فرزند (به نام های پائولو، سانتیاگو و ماریانا). همسرش (انریکو مندوزا) صاحب با نفوذترین شرکت حقوقی (دفتر وکالت) کشور است. تمام فرزندانش هنوز با خانواده زندگی می کنند و ویکتوریا تمام روزش را صرف باغبانی (که بزرگترین علاقه اوست) می کند و تلاش می کند یک خانم خانه دار کامل باشد. دختر بزرگش مقتدر و جاه طلب است و می خواهد مانند پدرش یک وکیل شود. سانتیگو عاشق موسیقی است و همیشه طرف ویکتوریا را می گیرد. ماریانا کوچکترین فرزند است و وسواس او برای کامل بودن باعث شده دچاربیماری بی اشتهایی و جوع (گرسنگی) شود.
نقطه اوج این حماسه (داستان) زمانی است که ویکتوریا متوجه می شود همسرش دو سال است که با دستیارش تاتیانای 20 ساله که همسن فرزند بزرگ اوست، رابطه عشقی دارد. ویکتوریا عمیقا آزرده می شود و گمان می کند تمام زندگیش زیر و رو شده تا وقتی که با ژرونیمو آشنا می شود.... و از آن لحظه به بعد است که زندگی پیچ و تاب (پستی بلندی) های جالبی پیدا می کند.
ویکتوریا طی هفته، از شنبه تا چهارشنبه فقط در فارسی 1 پخش می شود.
تهران: ساعت ۹:۰۰ شب
دبی: ساعت ۸:۳۰ شب
مهندسی مرتکب خلافی می شود تا بتواند وارد زندانی شود که خود در طراحی و مهندسی آن نقش داشته است تا بدین ترتیب بتواند به فرار برادرش از زندان و حکم اعدامش برای جنایتی که اصرار دارد آن را مرتکب نشده، کمک کند.
لینکون بارو، به اتهام قتل بردار رئیس جمهور در صف اعدامی هاست. او اصرار دارد که بی گناه است و فقط برادرش مایکل است که حرف او را باور دارد. به عنوان مهندسی که در طراحی ساختمان زندانی که لینکون در آن نگهداری می شود، مایکل اقدامات جدی را برای کمک به برادرش انجام می دهد. او کاری می کند که دستگیر شود و به همان زندان منتقل گردد تا بتوانند با استفاده از دانسته هایش از نقشه زندان ، کاری کند تا هر دوی آنها فرار کنند.
در ضمن، طی دوران اقامتش در زندان، نقشه توطئه بزرگی را که برای اجرای حکم لینکون کشیده شده بود را در می یابد. فرار بسیار مشکل تر از آن بود که او فکر می کرد، اما کسی جلودارش نبود.
فرار از زندان، بزودی فقط از فارسی 1 پخش می شود.
شنبه تا چهارشنبه ۱۹:۰۰

خواهر دوست داشتنی
شنبه تا چهارشنبه ۲۰:۰۰

ویکتوریا
شنبه تا چهارشنبه ۲۱:۰۰

شب به شب
شنبه تا چهارشنبه ۲۲:۰۰

معجزه کوچک
پنجشنبه و جمعه ۱۹:۰۰

ریبا
پنجشنبه و جمعه ۱۹:۳۰

آشنايي با مادر
پنجشنبه و جمعه ۲۰:۰۰

دارما و گريگ
پنجشنبه و جمعه ۲۰:۳۰

خانه مد
پنجشنبه و جمعه ۲۱:۰۰

حصار چوبي
پنجشنبه ۲۲:۰۰

۲۴
جمعه ۲۲:۰۰

فرار از زندان
بزودي

جسور و زيبا
بزودي
